سطری تازه در دلم جوانه می زند شاید این سطر تکرار دوباره با تو بودن باشد شاید ...!
لابه لاي برگه هاي شعر من ، يه گل خشک شده از تو يادگار
اين نشونه ي دل شکستمه ، که نشسته پاي تو به انتظار
نمي خوام دوباره از رفتن تو ، يه ترانه ي جديد بگم برات
يا که مثل نامه هاي آخرم ، بنويسم که مي خوام بشم فدات
آخه اين حرفا ديگه کهنه شده ، توو بساط شعر من جا نداره
دل من ميسوزه توي شعر من ، تو و من داره ولي ما نداره
ديگه رفتنت بهونم نميشه ، تا که حس شاعريم جون بگيره
نميگم يه عاشقم که عاقبت ، توي غربت ِ يه زندون مي ميره
ديگه جوهرو حروم نمي کنم ، دلنوشته هام پر از تازگيه
ديگه از شب نمي گم تب ندارم ، چون هنوزم قصد من زندگيه
پرده هاي رو به نورو ميکـَنم ، گرچه انتظار هنوزم با منه
دلمو ميدم به دست خالقي ، که دليل دوري تو تا منه
شايد اين عشق مجازي بوده نه؟ ، بعد چند سال به خدا فکر مي کنم
باورت نميشه اما چند شبه ، پاي سجاده دارم ذکر مي کنم
شاخه ي گلت هنوزم پيشمه ، اونو تقديم خدامون ميکنم
با يه عشق واقعي عزيز من ، پاي سجاده دعامون ميکنم
انتظاره تلخمو دور ميريزم ، انتظار واقعي به جاي اين
تو رو دوست دارم با عشق واقعيم ، عاشقي رنگ خدا نه اين زمين
حرمتي داري تو
قدر پهناي فلک!
عصمتي داري تو
قدر درياي کبود!
قدر هر بود ونبود!
پيش زيبايي تو
مژه توقيف شود
پيش رعنايي تو
دل پر از ديده شود
پيش شيدايي تو
دست و پا مي لرزد...
پس تو انصاف بده
من چگونه گويم:
«دوستت دارم من»!!!؟
:: برچسبها:
پیمان یارمحمدی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0